خمس دادن

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


انجمن
ارسال پاسخ
تعداد بازدید 297
نویسنده پیام
m_usf آفلاین


ارسال‌ها : 13
عضویت: 1 /1 /1394
محل زندگی: شهرکرد
سن: 28
شناسه یاهو: m_usf@yahoo.com

تشکر شده : 7
خمس دادن
خمس دادن:
یک روز با خودرو شخصی به شهرکرد رفته بودم تا از احوال شهید غفور با خبر شوم.همینکه به طرف منزل اجاره ای شهید غفور می رفتم در مسیر با شهید غفور روبرو شدم،غفور را سوار ماشین کردم تا او را به مدرسه برسانم.همین طور که داشتیم به طرف مدرسه می رفتیم از غفور پرسیدم:\"شنیدم به مادر گفتی می خواهی بروی جبهه.آیا رضایتش را توانستی بدست بیاوری؟\"شهید گفت: \"غصه نخور اخوی حتماًرضایتش راجلب می کنم.\"این ماجرا گذشت. بعد از چند روز همه به اتفاق برادران و خواهران و مادرم داخل اتاق نشسته بودیم.یکدفعه شهید غفور به مادرم گفت:\"مادر مگر تو سیّد نیستی؟\"مادرم گفت: \"چرا\".شهيد فرمود:\"پنج فرزند هم که داری، آیا خمس آنها را داده ای؟\"بعد از چند لحظه ای گفت:\"از این پنج فرزند یکی را باید خمس بدهی!\" و به اصطلاح عامیانه به مادرم گفت:\"خمس هم که پنج به یک است پس باید یکی از بچّه هایت که آن هم من هستم را بفرستی جبهه\".من به شهید غفور گفتم:\"اگر بنا به جبهه رفتن باشد من از همه شما بزرگتر هستم و وظیفه من است که به جبهه بروم\". ایشان به من گفت:\"داداش تو زن داری،بچه داری.این وظیفه به گردن من است که بروم جبهه\". آخرش هم حرف خودش شد و به جبهه رفت.
راوی:فتح الله یوسفی

شنبه 01 فروردین 1394 - 11:46
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group